English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4349 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
after top center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
after bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
before top center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
before bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
clearance volume U کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
carry U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carrying U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carries U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carried U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
top dead center U نقطه مرگ بالا
yield point at normal temperature U نقطه تسلیم در دمای بالا
yield point at elevated temperatures U نقطه تسلیم در دمای بالا
dead center position U نقطه مرگ بالا یا پایین
azimuth U قوس افقی در جهت گردش عقربه ساعت واقع بین نقطه ثابتی
compression pressure U فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
income velocity of money U سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
image printer U چاپگر نقطه ماتریسی که قابلیت تولید خروجی متن وگرافیک با کیفیت بالا را دارد
degress of comparison U درجات سه گانه
degrees of freedom U درجات ازادی
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
presentation day U روز دادن درجات در دانشکده
variations of temperature U اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
eurytherm U موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
plunger U پیستون
pistons U پیستون
plungers U پیستون
piston head U کف پیستون
piston cover U کف پیستون
piston U پیستون
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
piston pressure U فشار پیستون
piston packing U لائی پیستون
piston guide U راهنمای پیستون
plungers U پیستون غوطهای
piston clearnce U فاصله پیستون
connecting rod U دسته پیستون
piston cover U پوشش پیستون
piston crown U تاج پیستون
piston ring U رینگ پیستون
plungers U پیستون شناور
plunger U پیستون شناور
plunger U پیستون غوطهای
piston speed U سرعت پیستون
piston stroke U ضربه پیستون
jackets U بوش پیستون
piston rod U دسته پیستون
plunger piston U پیستون شناور
piston area U سطح پیستون
jacket U بوش پیستون
pump piston U پیستون پمپ
connecting rod bolt U پیچ دسته پیستون
rotary piston machanism U مکانیزم پیستون دوار
rotary piston compressor U کمپرسور پیستون دار
double piston engine U موتور پیستون مضاعف
back stroke U ضربه برگشت پیستون
piston pin U اشپیل پایین پیستون
piston displacement U تغییر مکان پیستون
opposit stroke pistons U پیستون مقابل گرد
brake piston cup U رینگ پیستون ترمز
forked connecting rod U دو شاخ دسته پیستون
throttling rod U پیستون نافم روغن
piston travel U طول ضربه ی پیستون
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
rams U دژکوب پیستون منگنه ابی
ram U دژکوب پیستون منگنه ابی
actuator U سیلندر پیستون عمل کننده
balanced actuator U سیلندر پیستون محرک هیدرولیکی
opposed piston engine U موتور پیستون روبرو متقابل
rammed U دژکوب پیستون منگنه ابی
elapsing U گذشتن
elapse U گذشتن
forbears U گذشتن از
crossest U گذشتن
go by U گذشتن
crosses U گذشتن
cross U گذشتن
intercross U از هم گذشتن
elapses U گذشتن
pass on U در گذشتن
interpenetrate U از هم گذشتن
get through U گذشتن از
go over U گذشتن
crosser U گذشتن
forbear U گذشتن از
to go by U گذشتن
traverse U گذشتن از
traffics U گذشتن
trafficking U گذشتن
trafficked U گذشتن
bypassing U گذشتن
bypasses U گذشتن
bypassed U گذشتن
bypass U گذشتن
traversed U گذشتن از
traverses U گذشتن از
pass U گذشتن
passed U گذشتن
passes U گذشتن
traversing U گذشتن از
blow over U گذشتن
traffic U گذشتن
to pass on U گذشتن
overpass U گذشتن از
to blow over U گذشتن
to run on U گذشتن
overpasses U گذشتن از
to pass a way U گذشتن
seized U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
oil scraper U رینگی در پایین یا حاشیه پایینی پیستون
seizes U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
fleets U بسرعت گذشتن
to go over U گذشتن گذرکردن
overdue U گذشتن موعد
fleet U بسرعت گذشتن
to pass off U برگذارشدن گذشتن
filrate U از صافی گذشتن
overrides U سواره گذشتن از
overslaugh U نادیده گذشتن
overrode U سواره گذشتن از
overgo U رسیدن به گذشتن
override U سواره گذشتن از
overridden U سواره گذشتن از
traject U از مسیربخصوصی گذشتن
sweep U بسرعت گذشتن از
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
go U گذشتن عبور کردن
goes U گذشتن عبور کردن
lapseof centuries U مروریا گذشتن قرنها
to go to U رعایت کردن گذشتن از
exceed the deadline U گذشتن از مهلت مقرر
to slice the air U هواراشکافتن وازان گذشتن
to rush a stream U از نهری تند گذشتن
get over U ازروی چیزی گذشتن
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
Passover U گذشتن از پشت موج سواردیگر
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
wrist pin U پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
spinwriter U چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
toll thorough U وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
pass shooting U شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
to put somebody in a backwater U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
reeve U ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
to shunt somebody aside U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
bye U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1popsicle
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
3she brought disgrace on the family.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1rite de passage
1گردش علمی
1من تعطیلات را به گردش میروم.شما چطور؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com